Love

بــــــــــــه وبـــــــــــلاگ لاو آسی جون خـــــــــــــــــوش آمــــــــــــــــدیـــــــــــــد

 

مشاهده عکس آسی جون در ادامه مطلب

 

تذکر: این عکس فقط برای اعضا به نمایش در خواهد آمد

 


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 29 دی 1398برچسب:,ساعت 9:54 توسط Asi joon| |

دیگه این وب آپ نمیشه برگشتم بلوگفا

 

asijoon.blogfa.com

نوشته شده در پنج شنبه 28 دی 1398برچسب:,ساعت 10:0 توسط Asi joon| |

تذکر: این شعر توسط خودم سروده شده و نمایش آن فقط برای اعضا ممکن میباشد


ادامه مطلب
نوشته شده در پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:,ساعت 15:15 توسط Asi joon| |

غریب آمده و غریب خواهم رفت

نچیده سیب به رویای سیب خواهم رفت

 

میان بوسه طنابی به دار میبافند

به گونه با گل سرخ فریب خواهم رفت

 

صدای خوب بر احساس شهر میپیچد

و گفت با دل من بی نصیب خواهم رفت

 

و مرگ سهم تمام حیات حوا بود

اسیر دست رسوم عجیب خواهم رفت

 

به شوق باغ پر از یاس های شهر قدیم

از این بهار دروغین نجیب خواهم رفت

 

اگر چه گریه بر این شهر جرم زندان داشت

میان همهمه ها عن قریب خواهم رفت

 

زمان کوچ شد، افسوس دست من خالیست

غریب آمده بودم، غریب خواهم رفت ..............

نوشته شده در پنج شنبه 29 دی 1390برچسب:,ساعت 13:13 توسط Asi joon| |

سایه ای بود و پناهی بود و نیست

                                              شانه ام را تکیه گاهی بود و نیست

سخت دلتنگم کسی چون من مباد

                                              سوگ حتی قسمت دشمن مباد

گفتنش تلخ و دیدن تلخ تر

                                              هست ناگه نیست گردد در نظر .........

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |

خدا جون میشه تو امشب، منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم، دیگه وقتشه بمیری؟

 

خدا جون میگن تو خوبی، مث مادرا میمونی

اگه راست میگن ببینم، عشق من کجاست میدونی؟

 

خدا جون میشه یه کاری، بکنی به خاطر من؟

من میخوام که زود بمیرم، آخه سخته زنده موندن

 

من که تقصیری ندارم، پس چرا گذاشته رفته؟

خدا جون تو تنها هستی، میدونی تنهایی سخته

 

زنده باشم یا بمیرم، واسه اون فرقی نداره

اون میخواد که من نباشم، باشه اشکالی نداره

 

خدا جون میخوام بمیرم، تا بشم همیشه راحت

ولی عمر اون زیاد شه، حتی واسه ی یه ساعت

 

خدا جون میشه تو امشب، منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم، دیگه وقتشه بمیری .......

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |

این شعر مفهوم خیلی جالبی داره، پیشنهاد میکنم درباره اش یکم فکر کنید

 

 

همه شب با دلم کسی میگفت

                   سخت آشفته ای ز دیدارش

صبحدم تا ستارگان سپید

                   میرود خدانگهدارش

من به بوی تو رفته از دنیا

                   بی خبر از فریب فرداها

میشکفتم ز عشق و میگفتم

                   هر که دلداده شد ز دلدارش

ننشیند به قصد آزارش

                   برود .....

                            عشق من خدانگهدارش

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |

این شعر تقدیم به تموم اونایی که تو نظر سنجی وبم شرکت کردند

چون شعر عاشقانه بیشترین رای رو آورد، یه شعر عاشقانه و آهنگین


شاپرک بالت شکسته

پر پروازه تو بسته

میبینم غم توی چشمات

چه غریبونه نشسته

شاپرک خواب قناری

چه جوری دووم میاری

گلا پژمرده و زردن

تو عجب طاقتی داری

شاپرک دردت به جونم

تورو از خودم میدونم

بذار یه شعری که گفتم

واسه ی دلت بخونم

شاپرک دل توی سینه

ساعتا تنها میشینه

وقتی شب میرسه از راه

خواب پروازو میبینه

واسه زخمات یه دوا نیست

دلم از دلت جدا نیست

توی این غربت جونگیر

یه نگاه آشنا نیست

هر جا که میری خزونه

غروبه دل نگرونه

آفتابش جونی نداره

اما شب اینجا میمونه

نمیدونم مث بارون

رو کدوم شاخه ببارم

روی شاخه ها تو غربت

شاپرک من تورو دارم

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |

ایستادن جلوی آینه حدود ۴۵ دقیقه و فرستادن کارت هزار و سیصد آفرین برای ایزد یکتا که به به چه کردی، آفرین، ایول و .......

۴۵ دقیقه ای هم صرف پر رنگ تر کردن اعضا و جوارح صورت مبارکشون میکنن (البته توجه داشته باشین که از اول زیبا روی بودن و فقط دارن پر رنگترش میکنند.)

یک ساعت هم روی استیل موهاشون کار میکنن (تا اینجا دو ساعت و نیم از شروع شیفتشون میگذره)

از اینجا اعضای محترم اتاق میشن دو دسته

دسته اول: این دسته یا برای دل خودشون که داره از غصه و غم پرپر میشه به خاطر شکست های عشقی متوالی که خوردن، خودشون رو پر رنگتر میکنن و یا ........

و یا دارن خودشون رو برای شکست جدید آماده میکنن (معمولا این "یعنی پر رنگتر کردن" بهشون روحیه جنگ آوری میده !!!!!!!!!!!!!)

دسته دوم: برای دیدن خواستگارشون پر رنگتر میشن .........!

ااااا ........ یادم رفت فلسفه ی شیرین این موجود شریف (خواستگار رو میگم) رو براتون باز کنم !!!!!!!

خواستگار موجودی است ترجیحا از جنس مخالف که در اولین برخورد با یه بانوی نجیب از جانب بانو این لقب رو یدک میکشه !!!!!!

با این توصیف، یک بانوی اکتیو میتونه هفته ای ۳ یا ۴ (یا بیشتر) از این خواستگار ها داشته باشه و اسمشون رو به سرعت وارد لیست خواستگار های میکنه که پاشنه ی در خونشون رو از جا در آوردن.

تازه بعضی از این خواستگارا وقتی بتونن تا یه هفته با دختر جون مورد نظر بمونن از خواستگار به نامزد ارتقا پیدا میکنن !!!!!!!!!!!!

تذکر: هر جا با دختر جماعت رو به رو شدی سریع سنگر بگیر وگرنه همه عمر و جوونیت پر

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |

تمام انسان های خیری که دوست دارن اگه مرگ مغزی شدن، با اهدای عضو یه ثواب مفتی و بدون دردسر ببرن میتونن تو سایت اهدا ثبت نام کنن و از ثواب دنیوی و اخرویش استفاده کنن

گفتم اخروی، آره چون اگه شما هم احتیاج به عضو داشته باشین (که انشاالله هیچ موقع نداشته باشین) زود تر از افراد معمولی بهتون عضو میدن

من خودمم عضو شدم، کارتم تا چند روز دیگه میاد

آمار تا الان عضویت در سایت اهدا: (آمار ها در تاریخ ۲۴/۱۰/۹۰ به روز شد)

تعداد اعضا : 719975 نفر
47% از اعضا مرد
53% از اعضا زن
تعداد یادبودها : 73907
31% زیر 25 69% بالای 25

برای عضویت روی لینک زیر کلیک کنید.

ثبت نام در سایت اهدا

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |

ذاستانی که در زیر نقل میشود، مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت احمد شاه قاجار برای تحصیل به آلمان رفته بودند

به نقل از آقای دکتر جلال گنجی فرزند سالار معتمد گنجی نیشابوری:

ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد احمد شاه تحصیل میکردیم

روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام کرد که همه دانشجویان خارجی باید سرود ملی کشور خودشان را بخوانند

ما بهانه آوردیم که عده مان کم است

گفت: اهمیت ندارد، از برخی کشور ها فقط یک دانشجو اینجا تحصیل میکند و همان یک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد و سرود ملی خود را خواهد خواند

چاره ای نداشتیم. همه ایرانی ها دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم و اگر هم داریم الان در خاطرمان نیست، پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم

براستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم

یکی از دوستان گفت: این ها که فارسی نمیدانند، چه طور است که شعر و آهنگی را سرهم بکنیم و بگوییم سرود ملی ماست، کسی نیست که سرود ملی ما را بداند و اعتراض کند

اشعار مختلفی که از سعدی و حافظ میدانستیم، با هم تبادل کردیم، اما این شعر ها آهنگین نبود و نمیشد به صورت سرود خواند

بالاخره من گفتم: بچه ها عمو سبزی فروش را همه بلدید؟

گفتند: آری

گفتم: هم آهنگین است و هم ساده و کوتاه

بچه ها گفتند: آخر عمو سبزی فروس که سرود نمیشود

گفتم بچه: ها گوش کنید و خودم با صدای بلند و جدی شروع به خواندن کردم:

عمو سبزی فروش ... بله

سبزی کم فروش ... بله

سبزی خوب داری؟ ... بله

فریاد شادی از بچه ها برخاست و شروع به تمرین کردیم

بیشتر تکیه شعر روی کلمه بله بود که همه با صدای بم و زیر میخواندیم

همه شعر را نمیدانستیم، با توافق همدیگر سرود ملی به این صورت تدوین شد:

عمو سبزی فروش ... بله

سبزی کم فروش ... بله

سبزی خوب داری؟ ... بله

خیلی خوب داری؟ ... بله

عمو سبزی فروش ... بله

سیب کالک داری ... بله

زال زالک داری ... بله

سبزیت باریکه ... بله

شبهات تاریکه ... بله

عمو سبزی فروش ... بله

این را چندین بار تمرین کردیم

روز رژه با یونیفورم یک شکل و یک رنگ از مقابل امپراطور آلمان عمو سبزی فروش خوانان رژه رفتیم

پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند. از بله گفتن ما به هیجان آمدند و بله را با ما همصدا شدند، به طوری که صدای بله در استادیوم طنین انداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به خیر گذشت

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |

کاروان می آید از شهر دمشق
                               بر سر خاک شه سلطلان عشق

 

کاروان با خود رباب آورده است
                               بهر اصغر شیر و آب آورده است

 

کاروان آمد ولی اکبر نداشت
                               ام لیلا شبه پیغمبر نداشت

 

کاروان آمد ولی شاهی نبود
                               بر بنی هاشم دگر ماهی نبود

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |

این شعر رو همین الان سرودم

 

فقط خواهشا اگه میتونید آهنگین و ریتمیک بخونید، خب بخونید ولی اگه نمیتونید اصلا طرف شعرم نرید، حداقل اونجاهایی که کاما گذاشتم وقف کنید

الکی هم ازش ایراد نگیرید

از نقد سازنده هم استقبال میشه (نقدی نقد سازنده هست که بگه این شعر هیچ ایرادی نداره، پس دقت کنید)

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:شعر,آسی جون,احساسی,ترانه,عاشقانه,غمناک,تنهایی,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |

در راستای طراحی مانتو هایی منقش به اشعار حافظ و سعدی به جهت استفاده در دانشگاه ها و محیط کار اینجانب شخصا پیشنهاد میکنم در جهت بالا رفتن فرهنگ مطالعه در دانشگاه ها و ترویج امر خیر در محیط دانشگاهی لباس های دانشجویان پسر نیز منقش به اشعار این بزرگان طراحی شود!

 

جدول زمان بندی استفاده از لباس ها

 

-سال اول دانشگاه:

 

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان پسر:

«تو پری زاده ندانم ز کجا می آیی

کادمیزاد نباشد به چنین زیبایی»

سعدی

 

بیت کاریردی بر روی لباس دانشجویان دختر:

«ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر

از همه باشد گریز وز تو نباشد گریز»

سعدی

 

 

-سال دوم دانشگاه:

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان پسر:

«آن که رخسار تو را رنگ گل و نسترن داد

صبر و آرام تواند به من مسکین داد»

حافظ

 

بیت کاریردی بر روی لباس دانشجویان دختر:

«دوستلن عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی»

سعدی

 

-سال سوم دانشگاه:

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان پسر:

«شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن

تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی»

سعدی

 

بیت کاریردی بر روی لباس دانشجویان دختر:

«از همه کس رمیده ام با تو در آمیده ام

جمع نمیکند دگر هر چه تو می پراکنی»

سعدی

 

-سال چهارم دانشگاه:

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان پسر:

ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟

مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟»

حافظ

 

بیت کاریردی بر روی لباس دانشجویان دختر:

«من ز دست تو خویشتن بکشم

تا تو دستم به خون نیالایی»

سعدی

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 22:38 توسط Asi joon| |


Power By: LoxBlog.Com